به نام ان که جان افرید...
سلام
به کوچه که می نگرم
زن کولی را می یابم
نشسته بر نعش فرزند
و خنده ای چنان
که کودکی هایم را آشفته کند ...
در پسین روزهای فصل بهار
برگها در هجوم پاییزند
برگها در هجوم پاییزند
زردها روی شاخه می مانند
سبزها روی خاک میریزند
سبزها روی خاک میریزند
جای عطر گل اقاقی و یاس
بوی خون در فضای این شهر است
بوی خون در فضای این شهر است
گویی احساس سربلندی و اوج
با تمام درختها قهر است
با تمام درختها قهر است
از کف سنگفرش هر کوچه
خون ناحق لاله را شستند
خون ناحق لاله را شستند
غافل از اینکه در تمامی شهر
سروها جای لالهها رستند
سروها جای لالهها رستند
شب به شب روی شاخه هر سرو
قمری و چلچله همآواز است
قمری و چلچله همآواز است
بانگ اللهاکبر از هر سو
نغمهساز است و نغمهپرداز است
نغمهساز است و نغمهپرداز است
هر دهانی که بوی گل میداد
دوختندش به نوکِ سوزنها
دوختندش به نوکِ سوزنها
بوی گل شد گلاب و جاری گشت
از دو چشم خمار سوسنها
از دو چشم خمار سوسنها
نالهی پرشرار مرغ سحر
معنیاش ارتداد و بیدینیست
معنیاش ارتداد و بیدینیست
در زمستان ذوق و اندیشه
سبز بودن چه جرم سنگینیست
سبز بودن چه جرم سنگینیست
ساقههایی که سبزتر بودند
سرخ گشته به خاک غلتیدند
سرخ گشته به خاک غلتیدند
باقی ساقهها از این ماتم
برگهای سیاه پوشیدند
برگهای سیاه پوشیدند
نخل را کنده بید میکارند
بید مجنون کجا ثمر بدهد
بید مجنون کجا ثمر بدهد
ای که بر روی ماه چنگ زدی
باش تا صبح دولتت بدمد!
باش تا صبح دولتت بدمد!
برای دانلود این اهنگ کلیک کنید
در این تاریکی کبریتی زدم به امید روشنایی !
نگریستم / به امید معجزه
معجزه ی برای تو
و صدایی مرا خواهد خواند
فردا خورشید طلوع می کند
لبخند می زند
معجزه بالای سرت پرواز می کند
آسمان آفتابی خواهد بود
آنطور که تو می خواهی
وقت لبخند گلاست
بگو فردا مال ماست