۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

عمرتون صد شب یلدا...




به نام حق و حقیقت

سلام


 خوب شد؟!

 نه؟!...

 الان اینجوری دیگه همه می فهمن ما چی می گفتیم!

 البته هنوز زوده!

 بزار یه ذره دیگه مونده...

 اما حیف که دیگه برای پشیمون شدن دیر شده

 و تو از همین موضوع لذت می بری!

 و من بیش از همیشه از تو نفرت...

 ای منفورترین!




ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته    
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته 
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

آیا توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
زودتر صبح بشه هم هستیم ؟

این شبا همه دوست دارن در کنار خانواده باشن!
اما خیلی ها کسی رو ندارن که در کنارشون باشن
خیلی ها هم مجبورا که در کنار خانواده نباشن...


زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود
تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود
هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم
سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود
بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست
آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود!
یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم
در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود!
غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس
در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود
از من گذشت دختر باران! ولی بدان
این رسم عشق بازی پروانه ها نبود
با آخرین قطار از این شعر دل برید
مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود"



 تو میری و من فقط نگاهت می کنم ، تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم ، بی تو یک عمر
 فرصت برای گریستن دارم ، اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست ،
 تا یلدایی دیگر انتظارت را خواهم کشید . . .



پ.ن:خیلی موضوعات مهمی وجود داره برای بحث...انشالله بعدا...
فقط یه مقدار فکر کنید اون پسرکی که تو آپ قبلی فرچه واکس تو دستش سنگینی می کرد!
اره همون پسرک بی کس و کار...!
همون که سرپرست خانواده نداره!
اون از فردا میتونه یه تیکه نون خالی  بخوره یا حتی اونم دیگه نمیتونه....؟






برای نظر دادن اینجا کلیک نمایید
نظرات