۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

شکر قهوه ای 1




به نام حق
سلام





هان!
ای مردمان!
علی را برتر بدانید،
که او برترین انسان از زن و مرد بعد از من است....
هرکه با او بستیزد و بر ولایتش گردن ننهد
نفرین و خشم من بر او باد. (خطبه ی غدیریه)








خورشید چراغکی ز رخسار علی ست
مه نقطه کوچکی ز پرگار علی ست
هرکس که فرستد به محمد صلوات
همسایه دیوار به دیوار علیست

عید غدیر مبارک باد





ديوارهاي سنگي اين بند بسته را
صدها دلير مرد غريبانه ديده‌اند
خط خط نوشته‌اند به رمز و نشانه‌ها
يعني چه روزها كه در اينجا كشيده‌اند
اي سايه ارغوان تو را زار مي‌زنم
گويا تمام همقفسانم شنيده‌اند
من خواب ديده‌ام كه زمستان سرآمده است
گنجشك‌ها ميان چمن آرميده‌اند
زنها دوباره خانه تكاني نموده‌اند
مردم براي هم همه عيدي خريده‌اند
يخ‌هاي كوچه چكه‌كنان آب مي‌شوند
نو غنچه‌هاي لاله و نسرين دميده‌اند
روزي تمام مي‌شود اين لحظه‌هاي سرد
خورشيد را براي همين آفريده‌اند
آن روز در تمام زمين جار مي‌زنيم
اينك شكوفه‌هاي بهاري رسيده‌اند
مي‌بينم آن زمان كه تمام پرنده‌ها
آزاد در هواي بهاري پريده‌اند




به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد
به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد
و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است




  تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ،
            تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت ،
                      تا به کی با ضربه های درد باید رام شد ،
                                یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد ،
                                          بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار ،
                                                    خسته از این زندگی با غصه های بی شمار



 


وقتي که به سادگي خوردن يک فنجان قهوه تلخ عاقبت اینگونه رقم می خورد...
زنده باد مدیری!



حال باید افسوس خورد یا ...؟!.....برای خواندن "کلیک کنید"






برای نظر دادن اینجا کلیک نمایید

نظرات